۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

دگرسو - 29/9/88




چيست در تاريكي آن سوي نور؟

در دل آن سوي فرداهاي دور

جسم ما فارغ ز غوغاي وجود

روح او در جان ما دارد حضور

 

در دگر سو، من دگر، من نيستم

من ندانم پس، دگر من كيستم

ما و من، افسانه ي  اين سو بُوَد

سوي ديگر، هم دراو، من زيستم

 

سوي ديگر، سرزمين وحدت است

سرزمينِ  پادشاهِ  رحمت  است

روح انساني ز لطف بي حدش

فارغ از هر گيرودار و زحمت است


۹ نظر:

  1. سلام بر سعدی زمان.
    در این شعر وحدت وجود و یکی شدن و یکی بودن را به وضوح حس کردم.
    این شعر بسیار قوی و اثر گذار است.
    با خواندن این شعر فارغ از عالم و گرفتاریهای آن شدم و مثل همیشه روحیه ام از رویی به روی دیگر رفت.
    عکس شعر هم فوق العاده زیبا است.
    پروردگار مهربان نگهدارتان باد.

    پاسخحذف
  2. . I love it.I am agree with the anonyms

    پاسخحذف
  3. Hello to you
    Dear friend let me call you the poet of "perception" hereafter.You amazingly impress by highlighting absense.
    This is an art which is a Fraidian one.
    Best and more later ... soon
    Vahid

    پاسخحذف
  4. Hello to you. Dear friend, let me call you "The Poet of Perception" hereafter. You amazingly impress presence by highlighting absence.

    This is an art, which is a Faridian one.

    Best and more later ... soon,
    Vahid

    پاسخحذف
  5. سلام بر سعدی زمان.
    زمانی میرسد که فقط نور است و شعله و شما در ان ناپدید میشوید.
    شما هنگامیکه با چشم دل بنگرید میتوانید به این سرا وارد شوید .
    شما با چشم دل به همه چیز مینگرید .
    عارفانه و عاشقانه.
    پروردگار نگهدارتان.

    پاسخحذف
  6. سلام بر سعدی زمان.
    هر روز کوبه را به امید دیدن قطعه ای جدید میزنم.
    دیدن و خواندن اشعار شما نه تنها لذت خواندن شعری ناب را داراست ، بلکه در آن زمان تمام افکار ناپدید و خود را در حالی فرا دنیایی می یابم.
    به امید حال خوش برای شما و دبدن شعری زیبا برای ما.
    حق نگهدارتان.

    پاسخحذف
  7. Dear poet of perception, hello to you.

    Beautiful is the way you have made paradoxes and contradictions reside together in a peaceful location called poetry.

    What never exists can come to the imagination, but, thanks to your poetry, imagining a world in which imagination is dead itself has proved possible.

    Best and infinite bliss to you.

    پاسخحذف
  8. p.s.

    The second stanza is a form of 'deconstruction of the self'. Our true identity is made of words and you have depicted this in your poetry.

    I have read this poem for times and will continue to do so ...

    More later ... Still to come ...

    پاسخحذف
  9. تعابیرتان بسیار زیبا بود
    به قول مولانا

    منبسط بوديم و يك گوهر همه
    بي سر و بي پا بديم وان سر همه

    يك گهر بوديم همچون آفتاب
    بي گره بوديم و صافي همچو آب

    چون به صورت آمد آن نور سره
    شد عدد چون سايه هاي كنگره

    كنگره ويران كنيد از منجنيق
    تا رود فرق از ميان اين فريق

    شاد باشید.

    پاسخحذف

Free counter and web stats