۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

شعر ناب كجا؟ – 14 /88/12

سرودها ي طلايي و  شعر ناب كجا ؟
سفر به عالم رويا  به وقت خواب كجا ؟

كتاب شعر من،  به انتظار شعر روان
رميده آهوي طبعم،  من و كتاب كجا ؟

به سر هواي ميكده، در دل اميد نجات
هواي  ميكده كو،  مستي  شراب  كجا ؟

صداي ساز نپيچد به زير گنبد عشق
صداي ساز كجا؟ زخمه ي رباب كجا ؟

به باغ خشك دلم، شد كلاغ، مرثيه خوان
نواي  عشق كجا؟  ناله ي قراب كجا ؟

اميد بارش باران، ز ابر طبع لطيف
ربوده تاب و توانم، توان و تاب كجا؟

حروفِ اولِ ابيات، مثل آبِ سراب
كنارِ آب كجا  و لب  سراب كجا ؟

بتاب بر شب تاريك، شعر نوراني
شب سياه كجا؟ نور آفتاب كجا؟

اگركه شعر نگويم، منم به راه صواب
چگونه شعر نگويم؟ من و صواب كجا؟

۵ نظر:

  1. باد بهارى وزید، از طرف مرغزار
    باز به گردون رسید، ناله ى هر مرغ زار

    سرو شد افراخته، کار چمن ساخته
    نعره زنان فاخته، بر سر بید و چنار

    شیوه ى نرگس ببین، نزد بنفشه نشین
    سوسن رعنا گزین، زرد شقایق ببار

    خیز و غنیمت شمار، جنبش باد ربیع
    ناله ى موزون مرغ، بوى خوش لاله زار

    وقت بهارست خیز، تا به تماشا رویم
    تکیه بر ایام نیست، تا دگر آید بهار

    بلبل دستان بخوان، مرغ خوش الحان بدان
    طوطى شکرفشان، نقل به مجلس بیار

    پاسخحذف
  2. سلام بر سعدی زمان
    جه اندازه خوشحالم که با کوبه زدن شاهکار دیگری دیدم.
    شعر ناب و روان را که گل امید را در دل میشکفد را در ابیات شما کامل میبینم.
    لطافت طبع شما بی نظیر است و در اشعار شما نور خدایی مشهود است که از نیت پاک و روح زلال شما نشات میگیرد.
    خدا نکند که روزی شما شعر نگویید که آن روز ، روز نا امیدی و دلتنگی برایم خواهد بود.
    از شعر زیبایتان بسیار لذت بردم .
    حق همیشه یار و نگهدارتان.

    پاسخحذف
  3. Salaam -

    This is, to me, exactly a manifestation of comparing a mirror to a lamp. The former a reflector (imitator) while the latter a self-expressive phenomenon.

    You are experiencing the latter and it is well observed.

    So, what would happen if we locate the latter in front of the former?

    I think there would be no longer a unified symbolic language capable of commanding our acceptance.

    There is a sense of satisfaction in your creation of the beauty (ies).

    پاسخحذف
  4. كنون ناطق خمش گردد كنون خامش به نطق آمد
    رها كن حرف بشمرده كه حرف بی شمار آمد

    پاسخحذف
  5. جناب آقای مهندس تربتی عزیز،

    در قدیم رسم بود جهت ورود به مکان هائی که ارج و قربی داشتند و به نوعی مقدس بودند، کلاه از سر و کفش از پا بر می کندند و شوریده وار اذن ورود می گرفتند.

    در محیط مجازی نیز چنین مکان های (سایت های) دارای تقدس وجود دارند و باید با احتیاط در آن ها وارد شد که سایت شما از این امر مستثناء نیست.

    اگرچه دور روزگاران اندک انرژی باقی گذاشته است ولی خواندن اشعار نوستالژیک شما هر از چند گهگاهی نسیمی خوش را از باغ خاطره های خوش به ارمغان می آورد.

    امیدوارم همیشه خوش نسیم باشید.
    بهرام برهانی

    پاسخحذف

Free counter and web stats