۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

قلم، مست در دست – 12/8/1389

دوست دوران كودكي ام،  شهريار عزيز، برايم شعري نوشته بود و مرا مورد الطاف خود قرار داده بود. بلافاصله پس از خواندن شعر شهريار اين دو بيتي برذهنم جاري شد.
اين دو بيتي را به شهريار نازنين تقديم مي كنم.

شهريارا  شعر شيرين شما بر دل نشست
اشك راه ديدن اشعار تان  بر من ببست
خوا ستم شعري نويسم  تا نمايم مدح تو
ناگهان ديدم قلم را مست در آغوش دست

۲ نظر:

  1. How about posting his poem?
    Dona

    پاسخحذف
  2. این فلم مست الست است ای برادر هوش دار
    حرمتش میدار تا از پا نماند در کنار
    جای پای شهریاران گر نسوزد سینه را
    کی به کار آید دل وز غم قلم هم بیقرار !

    پاسخحذف

Free counter and web stats