۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

هيچ چيز طلايي پاينده نيست – 4/12/1389 - برگردان آزاد از شعر رابرت فراست

اولين برگ طبيعت زرد بود
زرد و براق و درخشان چون طلا
سبز شد، روييد و خشكيد و بمرد

اولين گل در طبيعت غنچه بود
باز شد، زيبا شد و رويش شكفت
باد آمد، شد پريشان، غصه خورد

اولين باغ جهان پرديس بود
مهد آزادي و شادي، غرق گل
زود پژمرد و  پلاسيد و فسرد

اولين روز جهان نوروز بود
روز خلقت، روز هستي، روز نو
شب رسيد و روز را با خود ببرد

هيچ چيزي در جهان دائم نبود
مال و جاه و نام و اقليم و سراي
مهر اين دنيا ز دل بايد سترد 


Nothing gold can stay
Robert Frost

Nature's first green is gold,
Her hardest hue to hold.
Her early leaf's a flower;
But only so an hour.
Then leaf subsides to leaf.
So Eden sank to grief,
So dawn goes down to day.
Nothing gold can stay.

۲ نظر:

  1. سلام بر سعدي زمان
    بسيار عالي و زيبا ترجمه را سروديد.
    مثل هميشه نكات را هوشمندانه بيان كرديد.
    زندگي بايد كرد . زندگر را قدر بايد داد.
    حق يارو ياورتان باد.

    پاسخحذف
  2. What a beautiful translation. It is more meaningful than the original. Mt

    پاسخحذف

Free counter and web stats