اولين برگ طبيعت زرد بود
زرد و براق و درخشان چون طلا
سبز شد، روييد و خشكيد و بمرد
اولين گل در طبيعت غنچه بود
باز شد، زيبا شد و رويش شكفت
باد آمد، شد پريشان، غصه خورد
اولين باغ جهان پرديس بود
مهد آزادي و شادي، غرق گل
زود پژمرد و پلاسيد و فسرد
اولين روز جهان نوروز بود
روز خلقت، روز هستي، روز نو
شب رسيد و روز را با خود ببرد
هيچ چيزي در جهان دائم نبود
مال و جاه و نام و اقليم و سراي
مهر اين دنيا ز دل بايد سترد
Nothing gold can stay
Robert Frost
Her hardest hue to hold.
Her early leaf's a flower;
But only so an hour.
Then leaf subsides to leaf.
So Eden sank to grief,
So dawn goes down to day.
Nothing gold can stay.
سلام بر سعدي زمان
پاسخحذفبسيار عالي و زيبا ترجمه را سروديد.
مثل هميشه نكات را هوشمندانه بيان كرديد.
زندگي بايد كرد . زندگر را قدر بايد داد.
حق يارو ياورتان باد.
What a beautiful translation. It is more meaningful than the original. Mt
پاسخحذف