۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

بگذار گرد فراموشي ننشيند بر اين خاطره – 22/7/1389 – ترجمه شعر تاگور

اگر نوشته نيست
 در سرنوشت من
ديدارت
در دار فاني
پس بگذار
در خاطرم اين خاطره بماند
تا هميشه ي جاويد
كه از ديدار رُخَت محروم ماندم
بگذار
 تا گرد فراموشي ننشيند
براين خاطره  
حتي براي لحظه اي
بگذار
تا حمل كنم
رنج اين اندوه را
در هشياريم
 در ساعات بيداري
و  در روياهايم
 در اوقات ناهشياري

و روزهايم
از پي هم مي گذرند
در بي سر و ساماني
بازار اين جهان فاني
و پر مي شونددستانم
هر روز
از سودهاي آن چناني
بگذار
در خاطرم بماند
تا هميشه ي جاويد
كه هيچ سودي نبرده ام
بگذار
 تا گرد فراموشي ننشيند
براين خاطره
 حتي براي لحظه اي
بگذار
تا حمل كنم
رنج اين اندوه را
در هشياريم
در ساعات بيداري
و  در روياهايم
 در اوقات ناهشياري

آنگاه كه نفس زنان و خسته
درنگي مي كنم
در كنار اين راه سنگلاخ
و بر خاك مي افكنم
 بستر خود را
بگذار
به خاطر داشته باشم
كه هنوز راهي طولاني
فرا روي من است
بگذار تا گرد فراموشي ننشيند
براين خاطره
 حتي براي لحظه اي
بگذار
تا حمل كنم
رنج اين اندوه را
در هشياريم
در ساعات بيداري
و  در روياهايم
 در اوقات ناهشياري

آنگاه كه اطاقهايم آراسته
و نواي موسيقي مُترنّم
و صداي قهقهه ها
در اوج است
بگذار
 تا به خاطر بياورم
كه دعوت نكرده ام
تو را به خانه ام
بگذار
 تا گرد فراموشي ننشيند
براين خاطره
حتي براي لحظه اي
بگذار
تا حمل كنم
رنج اين اندوه را
در هشياريم
در ساعات بيداري
و  در روياهايم
 در اوقات ناهشياري

Let me not forget

Rabindranath Tagore

If it is not my portion to meet thee in this life
then let me ever feel that I have missed thy sight
---let me not forget for a moment,
let me carry the pangs of this sorrow in my dreams
and in my wakeful hours.

As my days pass in the crowded market of this world
and my hands grow full with the daily profits,
let me ever feel that I have gained nothing
---let me not forget for a moment,
let me carry the pangs of this sorrow in my dreams
and in my wakeful hours.

When I sit by the roadside, tired and panting,
when I spread my bed low in the dust,
let me ever feel that the long journey is still before me
---let me not forget a moment,
let me carry the pangs of this sorrow in my dreams
and in my wakeful hours.

When my rooms have been decked out and the flutes sound
and the laughter there is loud,
let me ever feel that I have not invited thee to my house
---let me not forget for a moment,
let me carry the pangs of this sorrow in my dreams
and in my wakeful hours


۱ نظر:

  1. سلام بر سعدي زمان
    چه ترجمه فوق العاده اي. ترجمه شما خود به نوعي شامكاري ست الهام گرفته از شعر تاگور.
    شعر ، بسيار سنگين و پر معني ست و ترجمه شما شعري جديد در معرفي اين شعر.متشكرم.
    حق يار و ياورتان باد.

    پاسخحذف

Free counter and web stats