۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

زمان از دست رفته – 6/11/1389 – ترجمه شعر تاگور

برگرداني آزاد از شعر زيباي زمان از دست رفته اثر طبع لطيف رابيند رانات تاگور. شروع اين شعر مرا  به ياد ديباچه گلستان سعدي مي اندازد.
یک شب تأمل ایام گذشته می کردم
 و بر عمر تلف کرده تأسف می خوردم
 و سنگ سراچه دل به الماس آب دیده می سفتم
 و این بیت ها مناسب حال خود می گفتم.

روزگاري
حسرت ايام رفته مي خوردم
و گمان بر بيهودگي ايام مي بردم
اما امروز نيك مي دانم
كه آنچه رفته بيهوده نبوده
و چگونه بيهوده مي بوده
زماني كه  لحظه لحظه ي عمرم
در دستان تو بوده

پنهاني
در دلِ همه  پيداها
و  شوري
در دلِ همه شيداها
دانه
از  پروريدن تو جوانه مي گردد
و  غنچه
از شوق ديدن تو شكوفه مي گردد
و گل
با آرزوي چيدن تو  ميوه مي گردد

من خسته بودم
و چشم در بستر بسته بودم
مي پنداشتم
كارِ جهان همه فرو ايستاده است
بامدادان از بستر برخاستم
و باغم را غرق در گل يافتم

Lost Time
Rabindranath Tagore

On many an idle day have I grieved over lost time.
But it is never lost, my lord.
Thou hast taken every moment of my life in thine own hands.

Hidden in the heart of things thou art nourishing seeds into sprouts, buds into blossoms, and ripening flowers into fruitfulness.

I was tired and sleeping on my idle bed
and imagined all work had ceased.
In the morning I woke up
and found my garden full with wonders of flowers.

۲ نظر:

  1. ایکاش که این احساس همیشه با انسان می ماند.شعر زیبایی است.
    با احترام
    بهرام

    پاسخحذف
  2. سلام بر سعدي زمان
    جه ترجمه دل چسب و زيبايي.
    همان طور كه گفتيد پروردكار زماني كه فكر ميكنيم تنهاييم در كنارمان حضور داردو ما گاهي متوجه نيستيم.
    حق يار و ياورتان باد.

    پاسخحذف

Free counter and web stats