۱۳۹۱ دی ۲۲, جمعه

هوای تازه – جمعه 22 دیماه 1391


کاش می شد روزی
می نشستم  بر  ابر
با نوکِ سوزنی سوز دلم
به دلش، سوز فرو می کردم
تا بگرید تا شب
و دل تیره ی بی رحم هوا
اندکی باز شود
و نسیم تازه
بِوَزَد بر دلها
و دل مردم این شهر و دیار
باز با یاد خدا باز شود

۱ نظر:

  1. باسلام زيبا بود و بااينهمه سوز كه از دل قلم شما درين شعر ريخته ، سوزهاي دلمان تازه شد . دلتان شاد قلمتان پر بار .

    پاسخحذف

Free counter and web stats