۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه
او رفت - 88/7/10
امروز كه سر بلند كردم از خواب
با شوق دويدم به سر كاسه آب
افسوس كه او در ته آن آب نبود
هيهات ز تنهايي و اين حال خراب
دانم كه دوباره باز خواهد آمد
آن عالِم غيب و راز خواهدآمد
او نغمه عشق ميسُرايد به جهان
با نغمه، صداي ساز خواهد آمد
من نغمه عشق بهر او ميخوانم
اسرار جهان ز پيش او مي دانم
تا روز دگر كه او بخواند من را
در كاسه آب اين جهان ميمانم
نوع شعر:
عارفانه ها
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
سلام بر سعدی زمان . وای چقدر زیبا و عارفانه بود بشیار زیبا بود . چه خوب کردید که شعر را ادامه دادید. واقعا لذت بردم.
پاسخحذفمنظورم بسیار زیبا بود است .
پاسخحذفباز خواهد آمد ... استاد به شما افتخار می کنم !
پاسخحذف