۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

او رفت - 88/7/10



امروز كه سر بلند كردم از خواب

با شوق دويدم به سر كاسه آب

افسوس كه او در ته آن آب نبود

هيهات ز تنهايي و  اين حال خراب

 

دانم كه دوباره باز خواهد آمد

آن عالِم غيب و راز خواهدآمد

او نغمه عشق ميسُرايد به جهان

با نغمه، صداي ساز خواهد آمد

 

من نغمه عشق بهر او ميخوانم

اسرار جهان ز پيش او مي دانم

تا روز دگر كه او بخواند من را

در كاسه آب اين جهان ميمانم


۳ نظر:

  1. سلام بر سعدی زمان . وای چقدر زیبا و عارفانه بود بشیار زیبا بود . چه خوب کردید که شعر را ادامه دادید. واقعا لذت بردم.

    پاسخحذف
  2. منظورم بسیار زیبا بود است .

    پاسخحذف
  3. باز خواهد آمد ... استاد به شما افتخار می کنم !

    پاسخحذف

Free counter and web stats