‏نمایش پست‌ها با برچسب ترجمه شعر سري اوروبيندو. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب ترجمه شعر سري اوروبيندو. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

بينهايتِ ناديده – 12/12/1389 - برگرداني آزاد از قسمت اول شعر «بي نهايتِ ناديده» سروده ي «سري اوروبيندو» شاعر،فيلسوف و عارف بزرگ سرزمين هند

تا قله هاي دور
تا قله هاي دور
تا قله هاي آخر اين راه بي عبور
با شوق يك نگاه
در انتهاي راه
با پاي هاي خسته و
با سر دويده ام
اما دريغ
قله ي آخر پديد نيست

معراج جسم من
تا آسمان هفتم و
پرواز روح بود
جايي كه بعد از آن
راه عبور نيست
آن جا براي رهرو اين راه پر خطر
مقصود آخر است

بي انتها و ژرف
بيرون ز حد و مرز
يك قله ي بلند
يك دشت بي كران
درياي بي كرانه به پهناي روح او

آن جا ندا نبود
از ما صدا نبود
تنها حضور محض
جز يك خدا نبود

Sri Aurobindo
The Unseen Infinite
Arisen to voiceless unattainable peaks
I meet no end, for all is boundless He,
An absolute Joy the wide-winged spirit seeks,
A Might, a Presence, an Eternity.

۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

يگانگي دريا – 10/12/1389- برگردان آزاد از شعر «سري اوروبيندو» شاعر و عارف بزرگ هندي

غرقست در سكوت
درياي بي كران
ساييده سينه را
بر آب، مرغكان

امواج نيلگون
بي بند و بي عنان
خيره شده به من
 سر سخت و سرگران

پرواز روح من
همچون پرندگان
از آبي زلال
تا اوج كهكشان

يك چهره ي غريب
بي نام و بي نشان
يك تك سوار عشق
بي مرگ و جاودان

او رفته تا  ابد
از بين خاكيان
او برده با خودش
اسرار اين جهان

Ocean Oneness

Silence is round me, wideness ineffable;
White birds on the ocean diving and wandering;
A soundless sea on a voiceless heaven,
Azure on azure, is mutely gazing.
Identified with silence and boundlessness
My spirit widens clasping the universe
Till all that seemed becomes the Real,
One in a mighty and single vastness.
Someone broods there nameless and bodiless,
Conscious and lonely, deathless and infinite,
And, sole in a still eternal rapture,
Gathers all things to his heart for ever.

۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

جاودانگي- 6/12/1389 - برگرداني آزاد از سروده ي « سري اوروبيندو » شاعر و عارف بزرگ هندي


چنگال تيز مرگ فرو رفته در تنم
باشد شكار روح  بلندم  هواي  او

غافل كه تيغ مرگ نيايد به كار او
روحم ز خانه رفته و خاليست جاي او

گيرم كه مرغ روح از اين خانه پركشيد
مهمانسراي بود و نبوده سراي او

طراح سرنوشت كشد طرح مرگ من
روشن كنم به نيش قلم سايه هاي او

من برترم ز پادشه مرگ و سرنوشت
من پادشاه عشق، دو  عالم  براي  او

آري، ز جنس عشق بود روح سركشم
تضمين شده به آخر  عالم بقاي او

هر چيز غير عشق بميرد به حكم مرگ
من جاوداني ام، سندم آيه هاي او

 Sri Aurobindo
"Death's grip can break our bodies, not our souls;
If death take him, I too know how to die.
Let Fate do with me what she will or can;
I am stronger than death and greater than my fate;
My love shall outlast the world, doom falls from me
Helpless against my immortality."



Free counter and web stats