۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

من كيستم؟ – 88/7/12


گويي، كه تو، از خود بگو
بي حاشيه، بي گفتگو
از خود چه گويم، غير او؟
غير از خدا،  با من مگو

بيرون از او، من نيستم
بي روح او، من چيستم
پهناي هستي، جاي او
ديگر كجا، من زيستم؟

پُرسي نشان، از منزلم
من ساكنِ كوي دلم
هرجا كه دلدارم رود
آنجا بود، آب و گِلَم

پُرسي ز كار و بار من
از حُجره و  بازار من
من ميفروشم در جهان
هرچه خَرَد دلدار من

پُرسي ز دين و باورم
ايمان، به يزدان آورم
احمد، دليل راه من
قرآن، بُود روشنگرم

عشق و محبت يار من
پرواي مردم، كار من
خدمت براي ديگران
هرگز نباشد عار من

ديگر چه گويم از خودم
من شاعري عاشق بُدم
با گوشه چشمي از او
بيهوش و ازخود بيخودم

خواهي بداني نام من؟
عطار بُد، همنام من
باشم فريد شاعران
دنيا بود بر كام من

۱ نظر:

  1. سلام بر سعدی زمان. چقدر زیبا و پخته خود را معرفی کردید . ایزد همیشه یارتان باشد پناه راهتان ای استاد فریدادین باذوق . ا

    پاسخحذف

Free counter and web stats