۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

شرم - 17/9/88



پسر برف سپيد، به سر شاخه پريد

ناگهان از دل ابر، برق خورشيد بديد

گرمي برق نگاهش، دل او روشن كرد

عَرَقِ شرم بشد جاري و بر خاك چكيد

 


۱ نظر:

  1. سلام بر سعدی زمان . شما بقدری همه چیز را زیبا و دوست داشتنی مینمایید که انسان باور نمیکند .طبیعت خداوند بسیار زیباست اما اشعار شما زیبایی راملموس و نمایان میکند . از خواندن این شعر بسیار لذت بردم . نکته بینی و نکته سنجی شما قابل تقدیر است . حق یارتان.

    پاسخحذف

Free counter and web stats