۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

اميد - 20/9/88



در انتهاي كوچه، هميشه اميد هست

در هر شب سياه، اميد سپيد هست

در عمق تيرگي، به شب تيره و سياه

يك باغِ پرزلاله و نسرين و بيد، هست


۵ نظر:

  1. سلام بر سعدی زمان. هر بار که شعر جدیدی از شما میبینم اشک در چشمانم حلقه میزند و با ان عبادت خداوند را میکنم و میگویم خدایا مرا ببخش که خود را بنده تو نامم وقتی بنده ای به این خلوص و فهم داری . اما همان طور که شما همیشه در اشعارتان هم گفتید رحمت خداوند بیش از تصور ماست .امیدوارم همان طور که امید را به دلمان اوردید هیچگاه نا امید نباشید که با این خلوص نیت اطمینان دارم خداوند همیشه با شماست . حق یارتان .

    پاسخحذف
  2. Dear maker -

    Poetry has always meant 'making' and you are a profound maker. You show the howness out of the ordinary whatness of an event.

    Hope arrives finally at the conclusion that sometimes because something ought to happen; knowing, that something is because something happens.

    It is always thought-provoking to see that nowhere else except in the virtual (or the real) world of words and literature conclusions are chapters in which nothing can easily be concluded.

    At the heart of the night, the bright morning evolves while darkness could be nothing except the non-presence of light.

    By bringing contradictory phrases together and making the reconciliation, you approach the inapproachable.

    May the Almighty bless you.

    پاسخحذف
  3. سلام بر سعدی زمان. ای که امید را در دلم شکوفا میکنی ، به امید دیدن مناجات و صفایی دیگر کوبه میزنم . امید دارم و این امید را از کلمات شما گرفتم. ما را با کلمات جادویی خود به فرا عالم ببرید .حق یارتان.

    پاسخحذف
  4. Antoine de Saint-Exupery:
    If you want to build a ship, don't herd people together to collect wood and don't assign them tasks and work, but rather teach them to long for the endless immensity of the sea.

    پاسخحذف
  5. چه درست. بدون امید این زندگی جه بیهوده بود.
    دانا

    پاسخحذف

Free counter and web stats