۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

يادگار جواني


از كوچه باغهاي جواني گذشته ام

شعري به يادگار جواني نوشته ام

برآن درخت پير كه بد زندگانيم

كندم به يادگار نشان جوانيم

گفتم، هزار سال دگر، اين نشان بود

بر پيكر درخت، كه او جاودان بود

اينك، كه مينگرم، خيره بر درخت

در حيرتم، كه كجا؟ اين نشانه رفت

تنها خطوط تيره، بجا مانده يادگار

بر پيكرخميده، ز غوغاي روزگار

بر جاي نقشِ كَنده آن يادگاري ام

يك جاي پا به جاست، ز عمر فراريم

تا روز پيش خط و نشان جاودانه بود

و امروز جايِ پايِ عبور زمانه بود

۱ نظر:

Free counter and web stats