۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه
کاسه آب (2) - 88/7/8
توضیح: ابتدا دو بیت اول را سرودم و بر روی وبلاگ گذاشتم, وقتی آنرا برای همسر عزیزم خواندم, با لطف بسیار گفت : حالا که به این زیبایی نوشتی چرا فقط دو بیت؟ من هم که اشعارم را برای او می نویسم, ادامه دادم و دوبیتی را تبدیل به شش بیتی کردم. هرچند که معتقدم زیبایی دوبیتی در این است که یک کُد کوتاه بدست خواننده می دهد و خواننده خود بقیه موضوع را در ذهنش تصویر می کند. بهر حال این وبلاگ در اختیار من است و چهار دیواری اختیاری.
در کا سه گِل , نگاه کردم در آب
دیدم ته کاسه, مرد پیری در خواب
آرام گشود چشم و خندید به من
گفتا که دو روز زندگی را دریاب
گفتم که چگونه زندگی دریابم؟
وقتی که شبانه روز من درخوابم
گفتا که تو برخیز از این خواب گران
آنگاه بزن صورت خود در آبم
گفتم که تو از کی اندرین آب بُدی
فارغ ز غذا و , رخت و اسباب بُدی
گفتا تو بدان, آب همان زندگی است
من زنده بُدَم, تویی که در خواب بُدی
نوع شعر:
عارفانه ها
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
خسته نباشی ، بسیار زیبا بود.
پاسخحذفپاینده باشید
داریوش
It resides in the min of a curious reader. This poem remains eternal and eternally in my mind. I am sure that in most of these poems the demand comes from a place called 'nowhee' which is very huge.
پاسخحذفBlanchot, in one of his works, says, "The poet is he who hears a language which makes nothing heard."
You make objects speak ... They often shout in your poems and make the language of man quite colorless since meaning has been spilled into the language of objects. You make them self-expressive.