اي برگهاي زرد
اي برگهاي خشك
افتاده بر زمین
رنجور و دل غمین
فرياد مي زنيد
کو مرد رفتگر؟
رفتيم ما زِ
ياد
تا كي اسير باد
روزي سر درخت
شاداب و سبز و نرم
همراه مرغكان
شاد و ترانه خوان
مام سپيد ابر
پرورده قطره ها
باران به شوق ما
باريده از هوا
مست از مِيِ بهار
بر اوج شاخه ها
مست و خراب و شاد
رقصي ميان باد
سرگرم گفتگو
با دُخت لاله ها
محو شكوفه ها
غافل ز لحظه ها
يك لحظه ي دگر
افتاده بر زمين
بي قدر و بي بها
در زير دست و پا
اينجا اسير باد
رفتيم ما زِ ياد
وقت وداع ماست
اين رفتگر كجاست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر