خواب ديدم ديشب
يك نفر آن بالا
از ميان مه و دود
داشت هرلحظه مرا مي پاييد
در سكوتِ شبِ ايوانِ خدا
قد و قامت رعنا
ديدگانش زيبا
در نگاهش گرما
چه صميمانه به من مي نگريست
عشق در عمق نگاهش پيدا
من به او خنديدم
او ز ايوان خم شد
همچنان خيره به من مي نگريست
خنده اي بر لب او
زير لب ورد و دعا
از دل گوشه ی چشمش، آرام
قطره اشكي غلطيد
قطره اي عشق ز ايوان خدا
باز يك قطره ي ديگر غلطيد
قطره ها باران شد
به وجودم باريد
و من از عشق، وجودم دريا
در ميان مِه و دود
برق زد چهره ي او
چهره ي مادر بود
چه صميمانه مرا مي پاييد
مثل آنروز كه كودك بودم
زنده شد در دل من خاطره ها
شعرتان زیبا بود و پر احساس !از خداوند برای مادرگرامیتان سلامت و طول عمر و برای فرزند عزیزش دلی شاد را آرزومندم !روزگار همراهتان آمین
پاسخحذففرید جون این شعر بسیار زیباست و خیلی به دلم نشست
پاسخحذفبا سپاس شیرین
درود ايزدي بر شما ،
پاسخحذفمادران خوب از جنس پاكي يگانه ميباشند - شاد باشيد
بازين