۱۳۸۸ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

رحمت پروردگار


رحمت پروردگار

اي واهب يكتاي من اي خالق منان من

اينك به درگاه آمدم از در مران اين جان من

اين جان من در سينه ام از زندگي تنگ آمده

مرهم بنه بر سينه ام تنها تويي درمان من

من را به سوي خود بخوان ديگر ندارم طاقتي

مرهم براي من تويي تعجيل كن رحمان من

بخشنده اي و مهربان رحمتگري آرام جان

يك لحظه در را باز كن پروا مكن دربان من

من را به باغت ره بده تا گل بچينم دسته اي

برخوان برايم نغمه اي اي مرغ خوش الحان من

از آن شراب معنوي خواهم بنوشم جرعه اي

مستي من از آن تو خشم و عتابت زان من

دانم كه كار تربتي سخت است در فرداي تو

اما به رحمت دلخوشم فردا مكن الان من

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Free counter and web stats