تقدیم به دوستی که خودش می داند.
گفت حسودی که نگو بیش از این
گشته ز اشعار تو فکرم حزین
بس که ز بانوی خودت گفته ای
همسر من را تو برآشفته ای
شعر نگو ا ینقدر، ای زن ذلیل
عشق به همسرکه نباشد دلیل
قاصدک ار, برده خبر, سوی او
در تو ببندی, ز ستم, روی او
جرم یکی قاصد بدبخت چیست؟
رفتن همسر به سفر سخت نیست
آرزوی من، به جهان, این بُوَد
همسر من، یکسره در چین بُوَد
یاس بگیری, دم در, از عیال
ذوق کنی, پر بزنی, با دو بال
یاس ز بانوی تو،گر خوب بود
در کف بانوی منم، چوب بود
همسر تو روز تو را خوب کرد
همسر من بر سر من چوب کرد
همسرمن سخت به من اخم کرد
زخم زبانش تن من زخم کرد
کاش که من جای تو بودم، پسر
همسرِ چون تاج، نهادم به سر
فکر حسادت، چو مرا کور کرد
از خرد و عقل، مرا دور کرد
توبه نمایم، پس از این، زین ضلال
گوش کنم، هر چه بگوید، عیال
سلام بر سعدی زمان . کاش مردم فرق بین صفا و محبت که جزو صفات فوق العاده شماست را با دیگر چیزها متوجه میشدند. طنز بسیار بجا و زیبایی است . موفق باشید .
پاسخحذفسلام بر سعدی زمان. فکر کنم امروز حجم کار چنان زیاد بوده که وقتی برای سرودن شعر برای ما کوبه زنان مشتاق یافت نشده . ما بسیار خوش اقبالیم که میتوانیم به گنجینه اشعارتان دست پیدا کنیم . همیشه پیروز و پایدار باشید .
پاسخحذفطنز جالبي بود. اميدوارم كه در اينده اشعار بيشتري به اين سبك بسرايد.
پاسخحذفبا احترام
دانا
As you know everything has a price in this world, but having respect for your spouse is priceless
پاسخحذفMony.
با سلام
پاسخحذفشعر بسيار متفاوت و زيبائي بود ،حالمان را خوش كرد در ضمن من فكر ميكنم كه نفر مورد نظر را بشناسم. بخشي
من نگران آنم که همسر ایشان هم وبلاگ شما را بخوانند قبله ی عالم
پاسخحذفبسيار زيبا بود، لذت برديم
پاسخحذفممنون
از سوي همان ناشناس:
پاسخحذفاي زن ذليـل قـرن كه شـرم زمانـهاي
اي آن كه نيست در تو ز قدرت نشانهاي
اي آن كه سرخوشي ز يكي خنده زنـت
يا لـرزه ميفتد به نگاهيش همه تنت
من مرد لحظههاي ستيزم نه چون تويي
كو اقتدار خويش فروشد به يك جويي
رو رو كه نيست راز و سخن مر تو را دگر
با ذلت عمـر سر كن و فرمان زن ببــر