ايميلي دريافت كردم كه داستان زيبايي در آن بود. آن داستان را به شعر درآوردم، كه در زير مي خوانيد:
پيرزني گفت به رَبّ جليل
لطف بكن بر من پير عليل
يك شبي از عرش به پايين بيا
خانه ي اين بنده ي مسكين بيا
لطف كني، گر بنوازي مرا
با كرمت، شاد بسازي مرا
گفت خداوند،كه بخشنده ام
شاد كنم قلب تو را، بنده ام
بنده خوشبخت، دلش شاد شد
خانه ي مخروبه اش، آباد شد
خانه ي مخروبه، به جارو برُفت
زد دو سه ناني به تنور و بپُخت
آب بجوشاند و پلو بار كرد
پُختِ طعامي جهت يار كرد
وعده رَب را چو بياورد ياد
اول مغرب، به نماز ايستاد
تا كه عبادات به پايان رسيد
نوبت آن لطف فراوان رسيد
كوبه ي در، مرد فقيري بزد
گفت، مرا تكه ي ناني سزد
گفت، برو يك شب ديگر بيا
كاسه ي خود آور، و بر در بيا
بار دگر، كوبه ي آن در شنيد
چون كه نظر كردگدايي بديد
گفت كه امشب نتوانم دهم
روز دگر، حق تو در كف نهم
بار سوم، چون كه بكوبيد در
گفت، رها كن من آسيمه سر
منتظرم، تا كه بيايد خدا
من شوم از حسرت و غمها جدا
ليك نيامد به سراغش خدا
تا كه بخوابيد و، بيامد ندا
باز نكردي درِ خود روي من
چهره نكردي تو چرا سوي من
آن زن رنجیده چنين گفت زار
نامدي آخر به دَرَم، كردگار
گفت، سه بار آمده ام سوي تو
ليك تُرُش كرده، همي روي تو
باز نكردي، تو برويم درت
بخت فرودآمدو رفت از بَرَت
حاجتت این بود که بینی مرا
با نگهِ چشم، نبینی مرا
حاجت مردم چو روا مي كني
دردِ دل خويش دوا مي كني
چشم دلت را تو، به من باز کن
بار دگر، زندگی آغاز کن
خانه آن بنده، پر از نور شد
سفره آن خانه پر از سور شد
چهره ی آن پیر، فریبا شده
خانه مخروبه، چه زیبا شده
بار خدای آمده در خانه اش
شاد شده خانه و کاشانه اش
وعده ی حق بود، که یادش کند
خانه ی او آید، و شادش کند
وعده ی حق، جز سخن راست نیست
جز کرمِ بی کم و بی کاست، نیست
با سلام و ادب استاد لذت برديم،آرام آرام داريم نسبت به وبلاگ شمااعتياد پيدا ميكنيم. با احترام
پاسخحذفسلام بر سعدی زمان. من این داستان را شنیده بودم اما نوشته شما بقدری هنرمندانه بود که ادمی را کاملا تحت تاثیر قرار میداد. هنر شما در سرودن شعر مرا به وجد می اورد.بسیار زیبا و خوش کلام بود . خسته نباشید و به امید روزی که این شاهکار در اختیار همگان قرار گیرد . حق یارتان.
پاسخحذفسلام بر سعدی زمان. شما داستان را به صورتی خوش پایان دادید که این نشان از قلب پر مهر و محبت شماست . شما به لطف و احسان و بخشش خداوند ایمان کامل دارید پس دانستید که خداوند دل بنده اش را به دلیل نادانی نمیشکند . از این که در این احساس زیبا ما را شریک کردید و مثل همیشه درسی به ما دادید سپاسگزارم . حق یارتان.
پاسخحذفسلام بر سعدی زمان. ای شاعر سودایی با ذوق و قریحه منحصر به فردتان ما را مهمان گنجینه اشعارتان کنید.
پاسخحذف