شعر زير ترجمه شعري از شاعر انگليسي، "هنري لي هانت"، در مورد ابراهيم ادهم عارف بلخي در قرن دوم هجري مي باشد. اين شعر را به درخواست پسر عمه عزيزم، دكتر مرتضي الهي قمشه اي ترجمه كردم و به او تقديم مي كنم. باشد كه مقبول او، لي هانت، ابراهيم ادهم، و خداوند بزرگ باشد.
شرح چگونگي رفتن اين شعر از زبان عربي به انگليسي در ايميل مرتضي هست كه پس از ترجمه شعر آورده ام. پس از آن نيز متن انگليسي شعر آمده است.
يك شبي ادهم، كه روحش شاد باد
خواب بود و غرقه در روياي شاد
برق زد، در غرفه شد نوري پديد
خواب رويايي، ز چشمانش پريد
ديد در نور اطاقش، يك پري
در كَفَش، زرّين كتاب و دفتري
از پري پرسيد، بي پروا و ترس
هست آيا دفترت از بهردرس؟
آن پري خنديد و گفتا اي پسر
تو چه مي گردي براي دردسر
هست اين دفتر، كتاب عاشقان
شرح حالِ مو منان و عارفان
شرح حالِ دوستدارانِ خدا
نام هركس كو، نشد از حق جدا
گفت: آيا نام من در آن بُوَد؟
نام من در جمع آن نيكان بُوَد؟
گفت نِي، نام تو، در آنجا نبود
رفت ابراهيم، ناگه بر سجود
گفت: دارم خواهشي آخر، پري
خواهشِ من، سوي ايزد مي بري؟
گو به ايزد، پس مرا لطفي بدار
دوستدارِ دوستدارانت، شمار
اين شنيد و شد پريوش ناپديد
تا شب بعدي كه ادهم را بديد
گفت: ابراهيم، بنگر اين كتاب
خواهشت بشنيد آن عاليجناب
اين كتاب عاشقان ايزد است
نام هاي مردمان بخرد است
صفحه ي اوّل، بهينِ نامها ست
نام تو، در اوّلِ اين نامها ست
فرید جان شعر زیر در باره ابراهیم ابن ادهم و اصل داستان آن در رساله قشیری است. اين شعر از اشعار خیلی معروف ادبیات انگلیسی است و شایسته است ترجمه قشنگی از آن عرضه کنی.
ریچارد لی هانت که معاصر و مصاحب شلی و کیتز است این داستان را بدون ذکر ماخذ به انگلیسی ترجمه کرده و امروز یک از معروف ترین اشعار انگیسی است
در ترجمه فارسی بجای ابو بن ادم اسم اصلی، یعنی ابراهیم ادهم یا پسر ادهم را میتوانی استفاده کنی.
این شعر در انگلیسی خیلی زیباست شایسته است که در فارسی هم به همان زیبائی باشد
موفق باشی
مری
ریچارد لی هانت که معاصر و مصاحب شلی و کیتز است این داستان را بدون ذکر ماخذ به انگلیسی ترجمه کرده و امروز یک از معروف ترین اشعار انگیسی است
در ترجمه فارسی بجای ابو بن ادم اسم اصلی، یعنی ابراهیم ادهم یا پسر ادهم را میتوانی استفاده کنی.
این شعر در انگلیسی خیلی زیباست شایسته است که در فارسی هم به همان زیبائی باشد
موفق باشی
مری
Abou ben Adam
By :Leigh Hunt
By :Leigh Hunt
Abou ben Adam (may his tribe increase!)
awoke one night from a deep dream of peace,
And saw, within the moonlight of his room,
Making it rich, and like a lily in bloom,
an angel, writing in a book of gold.
Exceeding peace had made Ben Adam bold,
And to the Prescence in the room he said:
"What writest thou?" The vision raised its head,
And, with a look made of all sweet accord,
Answered, "The names of those who love the Lord."
"And is mine one?"said Abou, "Nay, not so,"
Replied the angel. Abou spoke more low,
But cheerily still, and said, "I pray thee, then,
Write me as one who loves his fellow men."
The angel wrote, and vanished. The next night
It came again, with a great awakening light,
And showed the names whom love of God had blest,
And lo! Ben adam's name led all the rest.
سلام بر سعدي زمان
پاسخحذفترجمه بسيار زيبا، سليس، و عارفانه بود.
از خواندن اين شعر هر آدمي منقلب مي شود كه خدايا من در كجاي دفتر قرار دارم. اميدوارم كه به علت دوستدار دوست خداوند (شما) بودن، بتوانم جايي در اين دفتر داشته داشته باشم.
پروردگار مهربان يار و نگهبانتان باد.