۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه

شادي – 14/1/1389


شادي، طنين بانگ اذان از وجود ماست
ابرازِ  يك سپاس به ايزد، ز  بودِ ماست

شادي، بيان شكر به درگاه ايزد است
شاديِ او ز شادي ما هم به سود ماست  

۲ نظر:

  1. عارفان را شمع و شاهد نيست از بيرون خويش
    خون انگوري نخورده باده شان هم خون خويش
    هر كسي اندر جهان مجنون ليلي اي شدند
    عارفان ليلي خويش و دم به دم مجنون خويش
    ساعتي ميزان آني ساعتي موزون اين
    بعد از اين ميزان خود شو تا شوي موزون خويش
    باده غمگينان خورند و ما ز مي خوشدلتريم
    رو به محبوسان غم ده ساقيا افيون خويش
    خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال
    هر غمي كو گرد ما گرديد شد در خون خويش
    باده گلگونه‌ست بر رخسار بيماران غم
    ما خوش از رنگ خوديم و چهره گلگون خويش
    مولوي

    پاسخحذف
  2. سلام بر سعدی زمان
    اشعار شما همیشه شادی و امید را به ارمغان می آورد.
    خداوند شاد بودن و شادی را دوست دارد و از آن بیشتر کسی که دلی را شاد و لبی را خندان کند.
    شما از بندگان خاص خداوندید که شادی و امید را به انسانها هدیه میگنید و باعث میشوید آدمی خود را به خداوند نزدیکتر حس کند.
    سپاس و حق یار و هم راهتان باد.

    پاسخحذف

Free counter and web stats