۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
من شاعر نيستم و فقط براي دل خودم شعر مينويسم. اين وبلاگ را نيز به توصيه دوستان عزيزي كه مرا دوست دارند (و من هم آنان را بسيار دوست دارم) ايجاد كردم تا شعرهايي را كه براي دلم مي نويسم با آنها قسمت كنم. ftorbati@gmail.com
عارفان را شمع و شاهد نيست از بيرون خويش
پاسخحذفخون انگوري نخورده باده شان هم خون خويش
هر كسي اندر جهان مجنون ليلي اي شدند
عارفان ليلي خويش و دم به دم مجنون خويش
ساعتي ميزان آني ساعتي موزون اين
بعد از اين ميزان خود شو تا شوي موزون خويش
باده غمگينان خورند و ما ز مي خوشدلتريم
رو به محبوسان غم ده ساقيا افيون خويش
خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال
هر غمي كو گرد ما گرديد شد در خون خويش
باده گلگونهست بر رخسار بيماران غم
ما خوش از رنگ خوديم و چهره گلگون خويش
مولوي
سلام بر سعدی زمان
پاسخحذفاشعار شما همیشه شادی و امید را به ارمغان می آورد.
خداوند شاد بودن و شادی را دوست دارد و از آن بیشتر کسی که دلی را شاد و لبی را خندان کند.
شما از بندگان خاص خداوندید که شادی و امید را به انسانها هدیه میگنید و باعث میشوید آدمی خود را به خداوند نزدیکتر حس کند.
سپاس و حق یار و هم راهتان باد.