نشسته بلبلي بر شاخه ي بيد
نگه كرد و مرا با چشم خود ديد
گشوده بال و آمد تا كنارم
پرِ خوشرنگ او روشن ز خورشيد
بزد تكيه به تخت شانه من
ز حال و روز من، از من بپرسيد
برايش ايده هاي خود بگفتم
به فكرم آفرين گفت و پسنديد
بگفتا موسم گل ماندني نيست
ببايد هم گلش بو كرد و هم چيد
اگر عمر جهان يك لحظه باشد
همان يك لحظه را بايد بخنديد
بدو گفتم بيا بالت ببوسم
دوباره پر زد و بر شاخه پرّيد
سلام بر سعدی زمان
پاسخحذفشعر ، بسیار زیبا و لطیف است.
با خواندن شعر شما به یاد شعر
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
که بباغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
آمد.
شاید گذر عمر ما هم به اندازه عمر گل باشد و خود بی خبریم که عمر چون چشم بر هم زدنی است که حتی متوجه نمی شویم که چه زمانی چشم را بر هم زدیم.
و شاید برای همین بلبل شما هم پر زد و رفت چون نمی خواست حقیقت را به یادمان آورد.
همیشه سلامت و سر زنده باشید.
very very beautiful poem
پاسخحذففکر بلبل همه آن است که گل شد يارش
گل در انديشه که چون عشوه کند در کارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
حافظ
.Our lives are consist of nothing but moments Those moments pass us by with a blink of an
پاسخحذفeye. How wonderful would be if we could charish all the moments and be a little kinder to one another
Dona
I enjoyed reading this poem
پاسخحذفسلام بر سعدی زمان
پاسخحذفخواندن اشعار شما هر بار مانند باری جدید است و هر بار حظ جدیدی پیدا میکنم.
با خواندن اششعارتان دنیا زیباتر به نظر میرسد.
منتظر کار جدیدتان هستم.
حق یار و یاورتان باشد.
بعد از وقفه اي سلام،
پاسخحذفشعر حال و هواي خوبي داره و از خوندنش لذت بردم. البته يه جاهائيش ميتونست متفاوت باشه تا با شعر هماهنگتر بشه.
نشسته بلبلي بر شاخه ي بيد
اين شعر در زمان گذشته اتفاق افتاده بنابراين "نشسته" كه بيشتر يك استمرار رو نشون ميده مناسب نيست البته شايد بگوئيد منظور "نشسته بود" مي باشد ولي حذف اين بود خيلي مناسب به نظر نميآد ضمن اينكه يه جورائي بلبل منفل به نظر ميرسه شايد براي گريز از اين حالت بجاي نشسته ميتوانستيد اينگونه بگوئيد:
غزلخوان بلبلي بر شاخه ي بيد
كه بلبل پر شور و فعال و سر مست معرفي ميشه!
مسلما غزلخوان با بلبل هماهنگتر خواهد بود.
همين قصه براي مصرع زير هم وجود دارد:
گشوده بال و آمد تا كنارم
گشوده بال هم ميتوانست به "پري بگشود و آمد تا كنارم" تبديل شود.
پرِ خوشرنگ او روشن ز خورشيد
در اينجا هم:
"پرِ خوشرنگ او همرنگ خورشيد" يا "پرِ خوشرنگ او مانند خورشيد" بهتر است.
در مصرع زير:
بزد تكيه به تخت شانه من
معمولا روي شانه نميتوان تكيه زد! بلكه روي شانه، بلبل ميتواند بنشيند.
در مصرع:
ز حال و روز من، از من بپرسيد
براي پرهيز از تكراي"من " :
ز حال و روزگار من بپرسيد
در مصرع:
ببايد هم گلش بو كرد و هم چيد
فعل چيدن با حال و هواي لطيف شعر هم داستان نيست و بوي خشونت ميدهد! و اين حرفو بلبل بعنوان" سمبل عاشق" ميزنه كه نوعي سوء استفاده در او مستتره!و بلبل قصد چيدن گل رو نداره!
ميتونست اينطور باشه:
ببايد با گلي بنشست و رقصيد!
باز تاكيد مي كنم شعر حال و هواي خوبي داره و كمي حساسيت بيشتر در استخدام واژه ها در هماهنگي بيشتر ميتونه كمك كنه.
در پناه حق باشيد.
افشار
من از خواندن اشعار شما بسیار لذت میبرم. ایکاش که مامردم میتوانستیم مانند شمازیبایی لحظه ها را ببینیم و لذت ببریم و درس دستور زبان را هم برای مدرسه و معلم بگذاریم. با احترام
پاسخحذفبهرام
How much easier it is to be critical than to be correct
پاسخحذفBenjamin Disraeli
از آقاي افشار به خاطر نقدهايش سپاسگزاري مي كنم هر چند در برخي از نكاتش با او هم نظر نباشم. حميد خان لطفا ادامه بده.
پاسخحذف