گاهي دلم پر مي كشد تا روزگار كودكي
آن ميوه هاي خوشمزه، حلوا و نقل و پولكي
تمبر و لواشك خوردن و خيساندن آلوچه ها
با بچه هاي مدرسه، بازي ميان كوچه ها
كردن كتاني را به پا، رفتن به سوي مدرسه
رفتن به پاي تخته ها، زنگ حساب و هندسه
سرمشق درس زندگي،آسان بگير و سرسري
تكليف روز جمعه ها، چاي و پنير و بربري
فوتبال شرطي با دو تا دروازه هاي آجري
با بچه ها دركوچه ها، بازي و كِيف و كركري
نوروز و عيدي و سفر،آن ماهي و سبزي پلو
تعطيلي از مدرسه،آن رخت هاي خوب و نو
با پول عيدي يكسره، رفتن به سوي سينما
ديگر مپرس از بچه ها، اوضاع توي سينما
چون فيلم هاي سينما، آدم بَدِه سر مي رسد
تا گرم كردي صندلي، قصه به آخر مي رسد
ديگر نمانده پيش ما، شادابي و سرزندگي
جا مانده از آن روزها ، تنها ، غبار زندگي
ازخاطرات كودكي، چشمان من هم تر شده
ديگر نيايد كودكي، آن روزها آخر شده
Wow ... This is a great piece signifying the brevity of life and the concept of "Carpe Diem"!.
پاسخحذفIt is truly and well implied in this poem that child is the father of man and man is always looking back in despair and hopelessness. To keep the past alive makes a step forward to the infinity.
Well done, sir. I envy you in uttering what often seems unutterable.
very nice and nostalgic poem. of course it's more like my parents' memories not my own.
پاسخحذفa quote from the net:
You don't stop laughing because you grow old. You grow old because you stop laughing.
-- Michael Pritchard
هرچه رفت از عمر ياد آن به نيکي مي کنند
چهره امروز در آيينه فردا خوش است
صائب
سلام بر سعدی زمان
پاسخحذفشعر بسیار لطیف و دلچسبی است. روزگار کودکی بر نگردد دریغا. اما آنچه جز آن زمان و سالهای رفته انسان را میگزد عزیزان رفته است.
ایامی که همراه با آن عزیزان و در کنارشان بودیم و هیچگاه فکر نمیکردی تمام شود.
خدای را شکر میکنم که خاطرات خوب و به یاد ماندنی که یاد آوریشان شادی بخش و لطیف است را به من داده.
و خدای را شکر میکنم که اطرافیانی دوست داشتنی و مهربان را به من داده.
کاش من هم خاطره ای به یاد ماندنی برای آیندگان باشم که با یاد آوریم شادی را به دلشان بیاورم.
از شما متشکرم و حق یار و یاورتان باد.