۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

باران مهر - صبح جمعه – 7/3/89


بر شوره زار جان، تو قطره ها ببار
از اين زمين خشك، تو ميوه ها بيار

از دست روزگار، خشكيده اين دلم
روزي زمين دل، گل بود و لاله زار

باران  مهر خود،  از آسمان بريز
خيسم كن و مرا، از عاشقان بدار

بر اين درخت پير، باريده قطره ها
من، ريشه در زمين، از آسمان تبار

در كارزار عشق، من گُرد و  پهلوان
از جان گذشته ام، من مرد كارزار

سر را نهاده ام، من در ركاب عشق
بر پشت اسب دل، دنبال شهسوار

در دشت قصه ها، فارغ ز غصه ها
تازم به هر طرف، بر زندگي سوار
 
بر پشت زندگي، هم شاه و هم گدا
هم عمق و قعر چاه، هم اوج كوهسار

اين از دعاي من، يا از نگاه توست؟
از خواهش گدا،  يا لطف شاهوار ؟

۱ نظر:

  1. سلام بر سعدي زمان
    شعر بسيار زيبا و عارفانه است و همچنين فوق العاده زيبا و دلچسب سروده شده كه از خواندن آن لذت بردم و بي صبرانه منتظر خواندن بيت بعد بودم.
    حقيقتا خواندن اشعارتان به مانند مناجات براي من ميماند.
    شما خداوند را بسيار واضح در همه جا مي بينيد و من اطمينان دارم با چنين ايماني خداوند هميشه با شماست .
    حق هميشه يار و همراهتان باد.

    پاسخحذف

Free counter and web stats