۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

آغاز – 14/7/1389 – ترجمه شعر - رابيند رانات تاگور

شاهكاري ديگر از رابيند رانات تاگور:
تقديم به همه ي مادران خدا باور

من از كجا مي آيم؟
 تو مرا از كجا آوردي؟
نوزاد از مام خود پرسيد

مام، فرزند را به سينه فشرد
نيم خندان و نيم گريان
گفت:
دلبندم
 تو آرزوي پنهان قلب من بودي
تو از عروسك هاي بازيهاي كودكي من بودي

هر بامداد
تصوير خدايم را با گِل مي ساختم
پس خلق كردم تو را
كه خلق نشده بودي

تو  همخانه شدي
با خداي خانه ي ما
و پرستش مي كردم تو را
چون پرستش مي كردم او را

تو زيسته اي
در عشق ها و اميدهاي من
تو زيسته اي
در زندگي مادرم و من

به ساليان
پرورانده است تو را
بر زانوان خود
روح جاودان حاكم بر خانه ي ما


هنگام كه دختركي بودم
مي گشود قلب من
 گلبرگ هايش را
و مي پراكند در فضا تو را
چون رايحه اي خوش

و مي پرستيدم تو را
چون
 مي پرستيدم اورا 

و مي شكفت
 نرمي و لطافت تو
در اندام هاي جوان من
چون شكفتن خورشيد
 در آسمان
هنگام طلوع

اي نخستين دلبند فردوس
اي همزادِ نور صبحدم
خرامان خرامان
از جريان زندگي جهان پايين آمدي
و در انتهاي راه
در قلب من نشستي

چون به چهره ات مي نگرم
ابهام بر من غلبه مي كند
تويي كه از آنِ همه بودي
اينك از آنِ مني

تو را سخت به سينه مي فشارم
مبادا كه از دستت بدهم

كدامين جادو
ثروت بي كران جهان را
آورده است
در بازوان لرزان و نحيف من

The Beginning
Rabindranath Tagore
"Where have I come from, where did you pick me up?" the baby asked
its mother.
She answered, half crying, half laughing, and clasping the baby to her breast-
"You were hidden in my heart as its desire, my darling.
You were in the dolls of my childhood's games; and when with clay I made the image of my god every morning, I made the unmade you then.
You were enshrined with our household deity, in his worship I worshipped you.
In all my hopes and my loves, in my life, in the life of my mother you have lived.
In the lap of the deathless Spirit who rules our home you have been nursed for ages.
When in girlhood my heart was opening its petals, you hovered as a fragrance about it.
Your tender softness bloomed in my youthful limbs, like a glow in the sky before the sunrise.

Heaven's first darling, twain-born with the morning light, you have floated down the stream of the world's life, and at last you have stranded on my heart.
As I gaze on your face, mystery overwhelms me; you who belong to all have become mine.
For fear of losing you I hold you tight to my breast. What magic has snared the world's treasure in these slender arms of mine?"

۲ نظر:

  1. سلام بر سعدي زمان
    بسيار لطيف و ظريف احساسات دروني مادر به نمايش در آمده.
    آفرين بر تاگور و آفرين بر شما كه اينچنين زيبا شعر زا ترجمه كرديد.
    حق يارو ياورتان باد.

    پاسخحذف
  2. How true and real this poem is? And what a translation! I could not stop reading it again and again.
    Dona

    پاسخحذف

Free counter and web stats