۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

رابیندرانات تاگور


دوست عزيزم آقاي كاظم خطيبي از من خواسته بود كه مختصري راجع به رابيند رانات تاگور در اينجا بنويسم.
مطالب زير را از سايت ويكي پيديا تلخيص كردم و در اينجا نقل مي كنم. براي اطلاعات بيشتر مي توانيد به آدرس زير مراجعه كنيد
fa.wikipedia.org/wiki/رابيندرانات_تاگور

رابیندرانات تاگور  - زاده ۷ مه۱۸۶۱،درگذشته ۷ اوت۱۹۴۱

 شاعر،فیلسوف،موسیقیدان و چهره‌پرداز اهل بنگال هند بود. نام‌آوریش بیشتر از برای شاعری اوست. وی نخستین آسیایی برنده جایزه نوبل بود. پدرش دبندرانات (مهاریشی) و مادرش سارادادیوی نام داشت. به تاگور لقب گوردیو Gurdev به معنای پیشوا داده‌اند.
تاگور از خاندان برهمنان هند بود. پدر رابیندرانات تاگور در سال ۱۸۱۷ زاده شد. از آنجا که وی مردی دیندار و پارسا بود از سوی هندوان لقب مهاریشی - را که لقبی است ویژه رهبران دینی - یافت.
رابیندرانات در بامداد ۷ مه ۱۸۶۱ ميلادي زاده شد. او چهاردهمین و واپسین فرزند مهاریشی بود. وی را در میان خانواده رابی می‌خواندند. سیزده سال و ده ماه از زندگیش گذشته بود که مادرش را از دست داد. از آنجا که پدرش که زمیندار بزرگی بود پیوسته در سفر بود نگهداری وی بر گرده برادرانش افتاد.
وی زیر تأثیر خانواده از کودکی با فلسفه و چهره‌پردازی و موسیقی و شعر و نویسندگی آشنا شد. خواندن و نوشتن را در خانه آموخت. او از هشت سالگی شعر می‌گفت. وی را به آموزشگاه‌های گوناگون فرستادند ولی وی با مدرسه خو نمی‌گرفت و از آن گریزان بود چنانکه در بزرگسالی مدرسه را  آمیزه‌ای از بیمارستان و زندان خواند.
هنگامی که وی دوازده ساله بود پدرش وی را با خود به هیمالیا برد. دیدار از طبیعت و نیایشگاه‌های هندوان اثر بسیاری در او گذارد. وی دانشگاه تاگور را در جایی که در این سفر دیده بود و پسندیده بود در آینده برپا داشت. این سرزمین را که خاکی سرخ داشت خریداری کرد و چندی پس از آن در آنجا خانه و باغی ساخت و آنجا را شانتی‌نیکتان(به معنای رامشگاه) نامید. او از این پس دلبستگی بسیاری به طبیعت پیدا کرد. پدرش بدو سانسکریت و انگلیسی و ادب بنگالی می‌آموخت.
وی در سال ۱۸۷۵ هنگامی که چهارده ساله بود دیگر مدرسه را کنار گذاشت. در همین هنگام بود که مادرش درگذشت. برادرش جوی‌تیرین‌درانات وی را به خانه خود برد و همسرش کادامبری چون مادر از او پرستاری کرد. در آوریل ۱۸۸۴ کادامبری به دلیلی ناآشکار خودکشی کرد. مرگ وی بر رابی جوان اثر بدی گذاشت.
مهاریشی به پیشنهاد ساتین‌درانات برادر دیگر رابی وی را برای دانش‌اندوزی به انگلستان فرستاد. در سپتامبر ۱۸۷۸ رابی به همراه برادرش ساتین‌درانات به انگلستان رفت. او را در آغاز برای خواندن حقوق بدانجا فرستادند ولی رابی به موسیقی و شعر و ادب پرداخت.
تاگور در سال ۱۹۱۲ در اندیشه افتاد تا شعرهای دفتر شعر پرآوازه خود گیتانجلی Gitanjali را به انگلیسی برگرداند. وی در ۲۷ مارس همان سال با پسرش راتیندرانات و همسر او به لندن رفت، در آنجا برگردان گیتانجلی را به پایان رساند. این شعرها در انگلستان بسیار پذیرفته شد و با اقبال اهل ادب روبه‌رو گردید. وی در ماه اکتبر همان سال با پسر و همسرش به آمریکا رفت و در ژانویه ۱۹۱۳ به لندن بازگشت و چندی پس از آن به زادگاهش بازگشت. در نوامبر همان سال در شانتی‌نیکتان آگاه شد که شعرهای گیتانجلی برایش جایزه نوبل را به ارمغان آورده است. تاگور زین پس آوازه جهانی یافت. او نخستین آسیایی است که به جایزه نوبل دست یافت. تاگور به سال ۱۹۱۴ جایزه نوبل و نشان فرهنگستان سوئد را از دست لرد کار مایکل مرزبان بنگال دریافت داشت.
در ۳ ژوئن ۱۹۱۵ دولت انگلستان بدو لقب شوالیه داد ولی پس از کشتار مردم پنجاب در 13 آوریل ۱۹۱۹ تاگور از لقب و نشان انگلیسیها چشم پوشید و آن را برای فرماندار آن زمان هندوستان پس فرستاد.
تاگور در ۱۵ آوریل ۱۹۳۲ به همراه عروسش پراتیمادیوی و دینشاه ایرانی)از پارسیان نامدار هند) به دعوت دولت ایران به ایران رفت. جشن هفتادمین زادروز او در تهران برپا گردید. در این هنگام از رضاشاه پهلوی شاه آن زمان ایران خواست تا برای آموزش جوانان هندی استادی را به هندوستان به دانشگاه او بفرستد که او ابراهیم پورداوود را برگزید و به هندوستان فرستاد.
وی در سپتامبر ۱۹۴۰ به کوه‌های هیمالیا -همانجا که در کودکی پدرش وی را بدانجا برده بود- رفت. ناگهان ناخوش شد و به ناچار به کلکته بازگشت. پس از درمان به شانتی‌نیکتان رفت. دوباره بیمار شد و او را در ۲۵ ژوئیه ۱۹۴۱ به کلکته بردند. در انجا او را جراحی کردند ولی حالش بدتر شد. سر انجام در 7 اوت همان سال در حالی که هشتاد سال و سه ماه از زندگیش می‌گذشت جان سپرد. او آن اندازه زنده نماند تا آزادی هند را ببیند.
دو اثر داستانی مهم وی به فارسی ترجمه شده است: 1- خانه و جهان ترجمه زهرا خانلری .این داستان در لیست روزنامه گاردین ( 1000 رمان که هر شخص باید بخواند) و همچنین روزنامه دیلی تلگراف (100 رمان که هر شخص باید بخواند) قرار دارد 2- کشتی شکسته ترجمه عبدالمحمد آیتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Free counter and web stats