روزها درگذرند
روزها مي آيند
روزها مي گذرند
روزها مي گذرند
و من اينجا حيران
كه توانم آيا
لحظه اي ايست كنم
لحظه اي اندازم
چشم را در چشمت
و ببينم با چشم
روي زيباي تو
اي خالق من
كه توانم آيا
به حضورت برسم
لحظه اي ايست كنم
دستها بر سينه
چشم ها در چشمت
و ببينم با چشم
روي زيباي تو
اي خالق من
با دلي خاضع و صاف
زير اين سقف بلند
در سكوت دل اين تنهايي
من توانم آيا
لحظه اي ايست كنم
و ببينم با چشم
روي زيباي تو
اي خالق من
در جهاني پر كار
در جهاني پر رنج
در جهاني سرسخت
همه جا در گيري
همه جا پر آشوب
در دل مردم شهر
در دل جمع شتابان پي كار
من توانم آيا
لحظه اي ايست كنم
و ببينم با چشم
روي زيباي تو
اي خالق من
و در آن آخر كار
كه در اين دير فنا
كار من ختم شود
اي شهنشهاه وجود
من توانم آيا
در دل تنهايي
لحظه اي ايست كنم
و ببندم لب را
و ببينم با چشم
روي زيباي تو
اي خالق من
Face to Face
Day after day, O lord of my life,
shall I stand before thee face to face.
With folded hands, O lord of all worlds,
shall I stand before thee face to face.
Under thy great sky in solitude and silence,
with humble heart shall I stand before thee face to face.
In this laborious world of thine, tumultuous with toil
and with struggle, among hurrying crowds
shall I stand before thee face to face.
And when my work shall be done in this world,
O King of kings, alone and speechless
shall I stand before thee face to face.
سلام بر سعدي زمان
پاسخحذفچشّم دل باز كن كه آن بيني آنكه ناديدنيست آن بيني
ميبايد كه با چشم سِِّر ديد نه با چشم سَر.
ترجمه شعر وار شما روان و لطيف بود. هنگام خواندن خود را روي امواج حس ميكردم.بسيار زيبا است.
حق يار و ياورتان باد
Tagore’s poem and your translation seems like a communication from one soul to another. Your words create a world that somehow touches ours. This world is built of images that come to the reader through music of language. MT
پاسخحذفGod is like a wind. He is as close to us as the wind blows to our face. We feel his presence around us anytime we wish. Surely I do not want see his face until is my time. Mina
پاسخحذف