تمام تکه
هایی را
که از یک
قلب بشکسته
ز تیر غم،
به جا مانده
به یکدیگر
بچسبانم
دگر اوقات
عمرم را
هدر رفته
نمی دانم
اگر یک روز
بتوانم
که بر زخم
دل انسان
دوا و مرهمی
باشم
و بر لبهای
غمگینش
گل لبخند
بنشانم
دگر اوقات
عمرم را
هدر رفته
نمی دانم
اگر یک روز
بتوانم
برای بلبلی
خسته
که راه لانه
گم کرده
رفیق همدمی
باشم
برایش قصه
ها گویم
به سوی خانه
اش خوانم
دگر اوقات
عمرم را
هدر رفته
نمی دانم
Not in Vain
Emily
Dickinson
If I can stop
one heart from breaking,
I shall not live
in vain;
If I can ease
one life the aching,
Or cool one
pain,
Or help one
fainting robin Unto his nest again,
I shall not live
in vain.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر