مرد جوان برو
پر کن تو جان خویش
با شادی و سرور
زیرا زمان به تو پروانه داده است
تا شادمان و خرامان گذر کنی
از دشت لاله ها و چمنها و سبزه ها
مرد جوان
تمام زندگیت
شور و مستی است
گر لحظه ای ز پشت پنجره آرام بنگری
شادان، عبورِ گله ی اسبان با وقار
اسبان پرغرور
وحشی و بی مهار
مرد جوان برو
پر کن تو جان خویش
با شادی و سرور
هرگز دگر نترس
از آنکه بودنت
سنگی شود به سر راه دیگری
آری برای تو
فرصت از این زمان
تا بینهایت است
این سرنوشت توست
همچون پرندگان
پرواز کن در آن
The Boy
William Henry Davies
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر